مدح و ولادت حضرت عباس علیه السلام
سـر سجادۀ دل؛ وقـت نـماز است هنوز بهترین لطف دعا راز و نیاز است هنوز عاشقیِّ من و ارباب چو راز است هنوز این در خانه عشق است که باز است هنوز پـس بـیـا عـاشـق جـود و کـرم یـار شـویـم هـمـگـی مـست مـیِ نـابِ عـلـمـدار شـویـم به روی دست علی ماه هویدا شده است ایـن قـمـر آیـنـۀ هـیـبـت بـابـا شده است به رخش شمس خدا محو تماشا شده است در دل زینب و ارباب چه غوغا شده است گـفـت اربــاب بـه زیـنـب قــمــرم مـی آیـد دلـت آســوده کـه ســردار حــرم مــی آیــد ناز این دلبر خوش چهره خـریدن دارد گلِ بوسه ز لبـش بَه که چه چیدن دارد حـیدر از لعل لـبـش میل مکـیـدن دارد ماه و خـورشید در این ثانیه دیدن دارد شـیـر با شیرِ خودش لـرزه به دنیا انداخت گـل بـوسـه به روی چـهـرۀ سـقـا انـداخـت جامه ای دوخته مادر، چه به او می آید واژۀ یـاس مـعـطــر چـه بـه او مـی آیـد رفـتـه بر شانۀ حـیـدر؛ چه به او می آید نام فـرمـانـده لـشـگـر چـه به او می آید آمـده درس ادب را بـه جــهــان بـاب کـنـد زَهــرۀ دشـمـن خـود را به رجـز آب کـنـد حـلـقـۀ دار جـنـون بر سـر گـیـسو دارد بَه چه تیغ کجی این طفـل به ابرو دارد بازوانش چو علی قـدرت و نیـرو دارد چون که یا فاطمه را نقش به بازو دارد روی پــیــشـانـی خــود نــور ولایـت دارد یـل مـولاست که این گـونه شجـاعـت دارد ساقی از دست خودت جام می ناب بده تـیـغ بـردار و کمی پـیـش پـدر تاب بده خواب راحت به دل و دیده بی خواب بده قـوّت قـلـب تو به زینب و اربـاب بـده عـجـبـی نـیـست تو را قـبـلـۀ حـاجـات کنند هـاشمـیـون همه شـان بر تو مبـاهـات کـنـند آمدی تا بـشـوی در همه جا یار حـسین لحظه لحظه بشوی محرم اسرار حسین قبل اکبـر تو شدی یـوسف بازار حسین تو فقط گشته ای عباس عـلـمدار حـسین پـا بـکـوبـی هـمـۀ ارض و سـما می لـرزند تو چه کردی که همه از غضبت می ترسند در سیاهی زمین روی چو ماهت کافی ست تا که والیل شود موی سیاهت کافی ست علی اکبر که بَرت هست سپاهت کافی ست تیغ بگذار زمین نیمه نگاهت کافی ست برق چشمت بکـند کار دو صد خـنـجـر را آمــدی زنــده کــنــی واژه یــا حـــیــدر را بـا غـلامـی شما بـوده که عـزّت داریـم از شما درس وفاداری و غـیرت داریم هر چه داریم ازین گوشه چشمت داریم دور ایــوان شـمـا مـیـل زیـارت داریـم ما که عـمـری ست گرفـتار گرفـتار تـوأیـم کـاش هــر روز بـبـنـیـم کـه زوار تــوأیــم جـان عـالـم بـشـود کـاش فـدای دسـتـت پــادشــاه اسـت بـه والله گــدای دسـتـت بـاب حـاجـات شـده نـام عـطـای دستت روضه ها خوانده ام ای یار برای دستت روز محشر که شود دست تو نزد زهراست دست تو روز قیامت که شود شـافع ماست |